کتاب دختر پرتقال/ من خیلی بزدل بودم، گئورگ. فکر می کنم او هم همین عقیده را داشت. کمی عصبانی شد. گونا از آن آپارتمانم راه بدهم. آیا واقعا بدون مشورت با او این برنامه ریزی را کرده بودم؟ عصبانی بود. ترسیدم با من قهر کند.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر