کتاب کلاغ کامپیوتر : این اولین باری بود که کلاغی را از فاصله نزدیک می دید. کلاغ چیزی را که به منقار داشت، به طرف او گرفت. ملی منصور هنوز جرئت نزدیک شدن به او را نداشت. کلاغ امانتی اش را روی نینکت گذاشت لبخندی مرموز زد و پر کشید به آسمان مه آلود. منصور نشست و با حیرت دید آن چیزی که کلاغ آورده یک سی دی ای شبیه برشی از یک تکه پنیر چرب تازه بود. ...
0 نظر