برگ هیچ درختی
کد شناسه :287475
" من آدمِ بی شرفی هستم. این را عمه کوکب گفته. و عمه کوکب هیچ وقت حرفِ بیربطی نمیزند. خودم زنگ زده و خبرش کرده بودم. با وانت بار لکنتهای آمده بود. لابد اول رفته بود دادستانی و پولِ گلولهها را پرداخته بود که دژبانی اجازه داده بود بیاید توی پادگان"
0 نظر