دسته بندی ها

اعترافات

کد شناسه :253068
اعترافات
موجود نیست

بزرگترین آرزوی من این بود که یک آکروبات باز بشوم. پدرم که در زمان خودش ورزشکار خوبی بود، موضوع ورزش هم در آن زمان تازه به سر زبان ها افتاده بود، مرا به این کار تشویق می کرد. در یک زمین وسیع و سرسبز که درختان زیاد اطراف آن را احاطه کرده بود، وسایل ورزش مرا از هر جهت فراهم ساخت. این وسایل عبارت بود از حلقه و طناب و تخته پرش و طناب های گره خورده و نردبان طنابی که همه آن ها را با اسلوب جدید ساخته بودند. در بازی های پرش و مخصوصا بالا رفتن از طناب های گره دار مقصود من این بود که بتوانم با یک دست بالا بروم، اما به این زودی موفق نمی شدم، ولی بدون کمک پا می توانستم از گره های طناب بالا بروم. در بازی های دیگر نیز کم و بیش استعداد خوب داشتم اما چون به اصول فنی آشنا نبودم، نتوانستم پرش های ارتفاع را خوب انجام دهم و یکی دو دفعه هم اتفاق افتاد که به سختی به زمین افتاده، دنده هایم شکست اما در عوض با روش های مخصوص شخصی و به کار انداختن استعداد زیاد بعدها وقتی به سن 18 سال رسیدم، در پرش های ارتفاع و مخصوصا در ورزش های هالتر توانستم به قدری پیشرفت کنم که ورزشکاران مشهور و هالترباز در این قبیل بازی ها نمی توانستند از من پیش ببرند. عضلاتم کاملا محکم و کوفته شده بود و به قدری در این کار شهرت داشتم که همه مرا به نام یک قهرمان ضربی می شناختن، اما پیروزی بزرگ عبارت از پرش های نیزه بازی بود که می بایست در یک فاصله معین به هدف اصابت کند. در پرش های ارتفاع هم تا بلندی شش تا هفت متر می پریدم و تا مدتی که به این کارها سرگرم بودم، قدم به قدم جلو می رفتم به طوری که پدرم فکر می کرد من در آتیه، یکی از ورزشکاران مشهور بین المللی خواهم شد.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر