به آندریاس دستور داد دوباره به جایگاهش در کنار تخت بازگردد. از او خواست بنشیند و دست یوهان را بگیرد . مای باید پشت شان می ایستاد همچون فرشته ای نگهبان در پس زمینه ی یک نقاشی . الن از پشت لنز نگاهشان کرد و به آنها اطمینان داد که همه چیز عالی است به خصوص با نور نقره ای بعدازظهر که از پنجره می تابید . ساده دلانه فریاد زد خب ثبت شد برای آیندگان ...
0 نظر