کتاب ساعت بغداد: «اگر آدم صدای تاب خوردن آونگ را نشنود، زمان به چه درد می خورد؟ دوست داشتم با این شیء ظریف صحبت کنم که نیم گام به پس برمی داشت و نیم گام به پیش.» « ساعت بغداد » نوشته شهد الراوی مخاطبش را به سفری در تاریخ میبرد؛ به عراق. دختر جوانی سیر زندگی اش را از دهه نود تا اوایل قرن بیستویکم بازگو میکند. از روزگاری پرتلاطم و آبستن حوادث (جنگ خلیج فارس) و عراقی که به واسطه سلطه اش بر کویت باید تاوان جاه طلبی اش را بدهد. تاوانی که با تحریم های اقتصادی سازمان ملل همراه است و دوران تازهای را رقم می زند. دورانی که برای ساکنانش نیز پیامدهایی دارد و انتخاب هایی گریزناپذیر. « شهدالراوی » در داستانش از شهری سخن می گوید که بهشتی خیالی است؛ دست ساز است و بهره گرفته از رئالیسم جادویی. رئالیسم جادویی که رمان با بهره گیری از آن دلنشین و خواندنی شده است. قهرمانان که از قشر زنان و دختران جامعه انتخاب شده اند، آرزوهای بزرگی در سر دارند و میخواهند سری در سرها دربیاورند. آنها نسخهای از اثر جاویدان مارکز بزرگ (صدسال تنهایی) را دست به دست می کنند و خود را در بازسازی تخیلی گذشته کلمبیا رها می کنند. داستان با آلام و عشق ها و رویاهای آینده آنان پیش میرود.
0 نظر