کتاب کوله پشتی را از شانه ام بردار/ من با علی حرف می زدم و بغض گره خورده ای رو که همه دردهای دنیا باهاش پیوند خورده بود و تا اون موقع سد راه نفسم شده بود رو توی گلوم احساس می کردم. او می گفت و من می گفتم و از فراز سالیان انتظار قصه تلاقی دو روح مظلوم را می دیدم...
0 نظر