کتاب دانشکده های من : در دهلیز موش های صحرایی این سو و آن سو می دویدند د ماورا در دخترک فریاد زده و ناله می نمود. من به حیاط رفتم در آنجا باران ملایمی بدون سروصدا آهسته می بارید باد نمی وزید. نفس انسان می گرفت از هوا بوی سوختگی و دود استشمام می شد. جنگل های پیرامون شهر می سوخت...
0 نظر