کتاب خاطرات فتاح محمدی از اسارتگاه های عراق: عراقیها همچنان منتظر تسلیم شدن ما بودند. ناگهان عبدالله نجفی دو نارنجک را، که تنها داراییاش بود، از ضامن خارج کرد و با صدای الله اکبر از جایش بلند شد تا آنها را به سمت تانکهای عراقی پرتاب کند. اما گلولهها آنقدر زیاد بود که بلافاصله او را در جلوی چشمان متحیر ما نقش زمین کرد ...
0 نظر