کتاب بانوی دریاچه/ کاری را که گفته بود انجام دادم، و او چراغ قوه اش را روشن کرد و لامپ را خاموش کرد. بیرون آمدیم و او در کلبه را امتحان کرد تا مطمئن شود که قفل شده است. آرام توری فلزی پنجره را هل داد و در نور مهتاب بی حرکت چشم به دریاچه دوخت.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر