کتاب حسی شبیه عشق : تارا به طرف یکی از نیمکت ها رفت و پشت آن نشست و زیر چشمی نگاهی به دختری بغل دستش نشسته بود انداخت. دخترک بی خیال یک پایش را روی پای دیگرش انداخته بود و کتابی را که در دست داشت با بی حوصلگی ورق می زد و کاملا معلوم بود که توجهی به مطالب آن ندارد ....
0 نظر