کتاب زندگی در غربت/ تائوتائو جوابش را نداد رو به طرف پدرش گرداند و ملتمسانه نگاهش کرد. نان می فهمید پسرش چه احساسی دارد، اما احساس می کرد نباید زیاد به آن دختر نزدیک شود، اگر نه لطمه می بیند. از طرف دیگر، فکر می کرد بهتر است تائوتائو پیش از آن بزرگ شود و رابطه ای جدی با کسی برقرار کند، با دخترهایی آشنا شود.
0 نظر