کتاب عروسی سکوت: آرام و بی صدا در برابرش نشست دلش آرام نداشت و می خواست فریاد کند و حقیقت را به او باز گوید. و اگر چنین می کرد تمام امید و ایمان او را در هم می ریخت خودش به خوبی می دانست شکستن آنکه هر روز در برابرش ایستاده تنها، بر باد رفتن آرزوهاست. اما چنین نکرد... و شد
0 نظر