کتاب جدال علم و فلسفه در اندیشه مارکس/ مارکس بر سرشت علمی اندیشه های خود بسیار پای فشرده اما درباره روش شناسی و معرفت شناسی علمی که پیوسته از آن دم می زند و بدان می بالد بسیار کم گفته است. آیا وام گیری گسترده مارکس از واژگان و مفاهیم دانش های تجربی و کاربرد آنها در تحلیل های اجتماعی و اقتصادی حکایت از آن دارد که به یگانگی معرفت شناختی معرفت شناختی علوم طبیعی و علوم اجتماعی باور داشته باشد؟
0 نظر