کتاب “شهر شیشه ای” از “مجموعه سه گانه نیویورک” می باشد. شاید بتوان گفت یکی از دلایل انتخاب این نام برای رمان، این است که ماجرا در شهر نیویورک اتفاق افتاده است. رمان پیش رو گامی تازه در ادبیات مدرن محسوب می شود. یکی از نقاط قوت کتاب این است که به افرادی که آن را مطالعه می کنند، دیدگاه های مختلفی درباره داستان وجود دارد. همین ویژگی سبب می شود مخاطب حین خواندن داستان، هر لحظه با زاویه دیدی جدید مواجه شود که به جذابیت آن می افزاید. در” شهر شیشه ای” شخصیت های داستان هویت های ثابتی ندارند. همین تغییر هویت در شخصیت ها، حس پوچی و نا امیدی شخصیت ها را به مخاطب القا می کند. در نتیجه این تصویر مضطربی که در ذهن خواننده از شخصیت ها شکل می گیرد، همان تصویر نا امنی و بیهودگی زندگی شهر نشینی است؛ که استر در داستانش به خوبی از عهده ی بررسی آن بر آمده است. عبارات به کار رفته در کتاب کاملا با فضای پلیسی آن مطابقت دارد. جملات مهیج و غافل گیر کننده هستند و مخاطب را درگیر موضوع می کند. داستان از نویسنده ای به نام “دانیل کوئین” حکایت می کند. او نویسنده داستان های پلیسی است، اما از نام مستعار ویلیام ویلسون استفاده می کند. شخصیت اصلی داستان های او” ورک” نام دارد. در واقع شخصت اصلی رمان سه هویت دارد. ماجرای اصلی از جایی آغاز می شود که شخصی با منزل کوئین تماس گرفته و به دنبال گاراگاهی به نام پل استر می گردد