کتاب شام بازپسین: رودکی می رفت و این ابیات را می خواند، ....... رودکی ده گام صد ساله ........ از من و از مرکب من پیشتر می راند ...... رودکی می تاخت با اسب سپید سیمگون یالش ....... من به دنبالش، ....... هر دو، از خود بیخبر بودیم ....... ما -دو مجنون- همسفر بودیم.
0 نظر