کتاب کوری: ظرف غذا جلوی در هال بود. دکتر به زنش گفت مرا ببر دم در اصلی، چرا، می خواهم بگوییم یک نفر عفونت دارد و ما باید به او دارو برسانیم، دارو نداریم، مگر اخطارها را نشنیدی، شنیدم ولی شاید اگر بدانند که مورد حادی هست کمک کنند، من شک دارم، من هم شک دارم، باید سعی خودمان را بکنیم.
0 نظر