کتاب گزیده نامه ها و اشعار امیلی دیکنسون/ دورترین تندری که شنیدم ... نزدیک تر از آسمان بود ... و هم چنان در غرش است هر چند ظهرهای داغ ... گلوله هایشان را بر سرم فرو بارند ... آذرخشی که پیش از آن آمد ... هیچ کس را جز خودم نسوخت ... من اما صاعقه را ... به سراسر عمرم نخواهم فروخت ...
0 نظر