کتاب برادران کارامازوف/ کولیا با عجله توپ برنزی کوچک را از توی کیفش بیرون آورد. خودش هم خیلی عصبی بود. اگر موقع دیگری بود صبر می کرد اثر شیرین کاری های پرزون برطرف شود تا بعد کار غافلگیر کننده ی دیگرش را رو کند ولی حالا صبر و حوصله را کنار گذاشته بود.
0 نظر