کتاب در آب ها دری باز شد: نشستیم و حرفی زدیم ....... و آسمان آبی بود ....... آن فدر که انگار انتظار کسی را می کشید ....... دستش را گرفتم اندوه یک ترانه ی بومی را داشت ........ چهره اش غمگین بود ...... و ببری در صدایش خیز بر می داشت.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر