اوکتاو دو ملیوه جوانی فیلسوفمسلک است که قسم خورده تا آخر عمر عاشق نشود اما دوستی صمیمی دارد به نام آرمانس دو زوهیلوف و تمام تفکرات و اعمالش را با او در میان میگذارد بهغیر از یک راز؛ رازی که هیچکس از آن خبر ندارد و زندگی اوکتاو را تیرهوتار کرده است… استاندال در آرمانس به موضوعی پرداخته که در دوران خودش بهنوعی تابو محسوب میشد. آندره ژید آرمانس را بهترین رمان استاندال میدانست و خلق شخصیتهای بدیعی همچون اوکتاو و جسارت استاندال در پرداختن به چنین شخصیتهای را ستود. درواقع موضع آندره ژید چندان هم خلاف واقع نیست چراکه استاندال بهخوبی میدانست رمانْ آزادترین گونهی ادبی موجود است و امکان هرگونه مقدمهچینی در آن وجود دارد و میتواند حتی به بروز آن حجم از جسارتی بینجامد که ممکن است در ژانرهای دیگر خطرناک باشد و اینگونه بود که آرمانس متولد شد.
0 نظر