در پایان نمایش نامه، هکاب به زبان زوزه خواهد خروشید: سگ شوید زنان.شما نیز چون من سگ شوید. بگذارید این همه رنج و این همه خشم تن پوش انسانی تان بدرد و تن حیوانی تان شکار کند. بگذارید از این همه شقاوت که در روحمان خلیده تنها حیوان برجا بماند. بگذارید خاطره این شهر سوخته و این اجساد خاکستر شده تا ابد در لاییدن ما زنده بماند. بیایید بلاییم و فتح نامه ی این شکست را با لاییدن بسراییم و تاریخ ایت فتح را با زوزه هامان گزارش کنیم. و بدین گونه هکاب نهایی ترین هاویه ی شقاوت را به ما می نمایاند، شقاوتی که در آن مرز میان ستمدیده و ستمگر از میان می رود؛ هاویه ای که در آن انسان بشر بودن فرو می گذارد و به جانور فرو می غلتد. اما تاریخ شقاوت را تنها با همین زبان زوزه می توان گزارش کرد.
0 نظر