به تصحیح خون
کد شناسه :285539
سرمهی ابدی من است این نگاه سرگردان ایوان برفگیر من است این صدا که لمبر میخورد در راهروهای روشن و خوشههای انگور را به تنهاییِ سالهای بعد میآویزد در غیابت اما سنگ قبری آفتابخوردهام که نامی ندارد، کشتهی آن رگهای درخشانام رهاشده بر لاجورد موجها
0 نظر