و کِی بود کِی که خشکی را صدا زدی از روزها و شبها آب از آن جزیرهٔ آهن که سیال بر آب میرفت؟ خشکی را صدا زدی و چشم دواندی به هر سو در دایرهای گرداگرد به سوی نقطهای تیرهای دوری تا شاید لحظهای از دیدنش به شوق بیایی..
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر