قصه نبات و لواشک روایت ترش و شیرینی از روزهایی است که مریم سخت مریض شده است و کمی غیرعادی مدام با صدای بلند گریه میکند و خیال میکند در حال مردن است و با همه وداع میکند. مادر با نگرانی غیر از دوا و دارو سراغ دکتر نباتی هم میرود، میگن دکتر نباتی نفسش حقه و با یک تکه نبات دعا خوانده که نوجوان راوی تمام قصهها تکه نبات را پیدا میکند و میخورد و بعد که با شنیدن صدای مادرش متوجه میشود این نبات چه نباتی بوده و چه کاری کرده، با دستپاچگی سروقت قوطی نباتهای آشپزخانه میرود و خلاصه به سختی خودش تکه نباتی را جایگزین میکند و برای سلامتی خواهرش به نبات دعا میخواند.
0 نظر