بعد از اینکه می میریم چه بر سرمان می آید؟ قبل از اینکه به دنیا بیاییم چه تفاقی می افتد؟ تصور کنید پسر هارساله تان ادعا می کند زندگی دیگری داشته و مادر دیگرش را می خواهد. جینی سعی دارد بفهمد مشکل پسر غزیزش نوح چیست. او هیچ وقت یک پسر بچه ی عادی نبوده و همواره او را متعجب می کند ولی همیشه این مسئله را به پای این می گذاشتند که او بیشتر از سنش می فهمد. تا اینکه یک بعد از ظهر معلم پیش دبستانی نوح تماس می گیرد و می گوید او از یک تیراندازی حرف میزند. از اینکه آنقدر زیر آب نگهش داشته اند که دیگر نتواند نفس بکشد. جینی بیش از این نمی تواند خودش را به آن راه بزند و کارکنان مدرسه به او می گویندکه باید با یک روان پزشک مشورت کند و وزندگی برای او و پسرش تغییر می کند. مدت ها است که زندگی جرومی اندرسون با زبان پریشی تغییر کرده است. او که پرفسور روان شناسی و فارغ التحصیل از دانشگاه بیل و هاروارد است همه چیز را رها می کند تا درباره ی کودکانی تحقیق کند که زندگی قبلی خود را به یاد می آورند. او دستمایه ی خنده ی همکاران خود می شود ولی هرگز دست از این باور نمی کشد که چیزی فراتر از درک انسان وجود دارد و فکر می کند نوح گواهی بر این فرضیه است . چندی نمی گذرد که جینی، نوح و جرومی درب خانه ی مادری را می زنند که پسرش هشت سال پیش گم شده است، وقتی در باز می شود پاسخ تمام سوالاتشان را می یابند.