دسته بندی ها

بمب و خاکستر

کد شناسه :249236
بمب و خاکستر

در لحظه ای همچون این لحظه وقتی هنوز ذهنش کار می کرد. به بیهودگی زندگی پی برد . مرتب شکل انفجاری را که اتفاق می افتاد تجسم می کرد اینکه چطور مثل ستاره ای سفید از اعماق جانش به بیرون فواره می زند و تکه های پوست نرم و گداخته اش را بر روی اقیانوس می پاشد.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر