دسته بندی ها

قصه های دبستانی برای دخترها 8 (روز عجیب و غریب)

کد شناسه :243790
قصه های دبستانی برای دخترها 8 (روز عجیب و غریب)
موجود نیست

خانم جانسون گفت:«سلام جسیکا،امروز چیز عجیب و غریبت را آورده ای؟» جسیکا گفت:«مادربزرگم را آورده ام» خانم جانسون گمان میکند که جسیکا آن روز را با «روز خانواده»اشتباه گرفته است.مادربزرگ او،با اینکه با گرمکن ورزشی به مدرسه آمده ظاهرا شبیه مادربزرگ های دیگر است...اما جسیکا با او موافق نیست...

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر