دسته بندی ها

یافتن چیکا

کد شناسه :239990
یافتن چیکا

کتاب یافتن چیکا: به خاطر دارم که بارها و بارها وقتی من و تو پیاده روی میکردیم، بی ترغیب، دستت را دراز میکردی و دستم را میگرفتی... انگشتان کوچکت درون انگشتانم میلغزید. دلم میخواهد به تو بگویم که این اتفاق، چه حس‌و‌حالی داشت، اما به حدی عظیم است که در قالب واژگان نمیگنجد. فقط میتوانم بگویم که حس پدرانگی به من میداد؛ و تقریباً کل آموخته‌هایم را مرتبط با این نقش، از مردی یاد گرفتم که پرورشم داد، و بقیه اش را نیز از تو فرا گرفتم. کودکان، جان‌سختیِ خاص روح کوچولویشان را دارند، روحی که میتواند حتی به آدم‌بزرگ‌های دلواپسِ دوروبرشان نیز آسایش ببخشد.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر