در کتاب آواره و سایه اش و آراء و اندیشه های گوناگون ، به مثابه کتابی برای «جان های آزاده» گوشه ای از آن سردی شادکامانه و همراه کنجکاوی روان شناسی، مطرح شده است که دردهای بسیاری را که پشت سر و زیر پا نهاده است، بعد ها مشخص می کند و با نوک سوزن آنها را ثابت نگه می دارد. چه جای شگفتی است، اگر در چنین کار گزنده و خارش برانگیزی گاهی کمی خون هم جاری شود و این روان شناس اندکی خون بر سر انگشتان (و البته نه فقط بر سر انگشتان) خویش ببیند؟
0 نظر