وقتی مجروحی را که دچار فراموشی بود به بیمارستان رزمونت رساندند ، پرستار لیزا اسکاتی با دوستش، درو ، تماس گرفت . مرد جوان ، زخمی ، پای یک صخره پیدا شده بود و نه حافظه اش یاری میکرد و نه کارت شناسایی به همراه داشت ، با جستجوی کولهپشتی او انگشتر عجیبی پیدا شد ، که برای بیمار مرموز هم خیلی بزرگ بود .نانسی جستجو برای فاش کردن هویت مرد را شروع کرد و در مسیر پر خطری قدم گذاشت....
0 نظر