کتاب «آلیس در سرزمین عجایب»، داستان دختر جوانی است که همراه خواهرش در یک علفزار به سر می‌برند تا این‌که او خرگوشی سفید و عجیب می‌بیند که یک ساعت جیبی دارد. آلیس به دنبال خرگوش سفید در سوراخی می‌رود و از آنجا وارد سرزمین عجیبی می‌شود. سرزمینی که یک ملکه بدجنس در آن حکومت دارد و موجودات شکل و شمایل عجیب و غریبی دارند و ممکن است یک هزارپا حرف بزند. توله‌سگی به‌اندازه‌ی یک اسب بزرگ باشد و گربه‌ای پیدا شود که توانایی غیب شدن داشته باشد. آلیس در این سرزمین با ماجراهای شگفت‌انگیزی روبه‌رو می‌شود و اتفاقات غیرمنتظره‌ای را تجربه می‌کند «آلیس در سرزمین عجایب» بنیادش بر قصه‌ای بود که «لوییس کارول» نویسنده کتاب در یک روز تابستانی سال 1862 ضمن قایقرانی برای دخترک خردسال رییس دانشگاه و دو دختر خردسال دیگر نقل کرد و آن دخترک او را بر آن داشت که قصه را به نگارش درآورد. و سرانجام این سرگذشت خیالی با خط زیبای لوییس کارول در دفتر کوچک سبزی با نقاشی‌های مولف آماده شد اما نویسنده سال‌ها در چاپ و انتشار آن درنگ ورزید و سرانجام نیز به هزینه‌ی خود چاپش کرد. کتاب آلیس در سرزمین عجایب در همان آغاز با ستایش و حسن‌ظن نقادان روبه‌رو شد و بعدها مورد پسند مردم قرار گرفت و طولی نکشید که کتاب به فرانسه، آلمانی، ایتالیایی و حتی عربی ترجمه شد.درباره اهمیت آثار ادبی کارول در جهان امروز، همین بس که آثارش هم‌اکنون در دانشگاه پاریس (سوربن) تدریس و تفسیر می‌شود. خوب است این نظر «والتر دولامر»، شاعر بزرگ انگلیسی که درباره‌ی کتاب آلیس در سرزمین عجایب گفته است را نقل کنیم: آلیس در سرزمین عجایب، از ناب‌ترین کتاب‌هایی است که ‌می‌تواند با لذتی یکسان پیران و جوانان را سر ذوق آورد. گرچه کتاب نامعقول و برای کودکان نگاشته شده، اما کودکانه نیست... وانگهی، ما را به گوشه‌هایی از دنیای روح می‌رساند که تا کنون نه تنها مورد بهره‌برداری نبوده بلکه به تمامی ناشناخته مانده است.