کتاب رویاهای یک زن مجموعه‌ای است از 19 داستان کوتاه به ترجمه دکتر بهناز امانی ، شخصیت‌های داستان‌ها هیچ یک شاه و شاهزاده و یا از طبقه‌ی اعیان و اشراف ، و یا از قهرمانان رویین‌تن و نجیب‌زادگان سلحشور نیستند. قهرمانان تمام این داستان‌ها ، زنان و مردان و کودکانی هستند با صبوری‌ها و شرارت‌های تلخ بسیار ملموس برای تمامی مردمان جهان که در روزمرگی نبرد با زندگی ، هرروز فرسوده‌تر از پیش می‌شوند اما باز هم دستشان را به نشان تسلیم بالا نمی‌برند. فقر چاشنی تند مشترک میان داستان‌ها است. بسیاری از اسامی به کار گرفته شده، نمادین، و بسیاری دیگر، نام افراد تاثیر‌گذار در تاریخ سرزمین مجارستان هستند که توضیح هریک توسط مترجم در پانویس آمده است... قسمتی از متن کتاب: ساعت ده صبحانه خوردم و از خانه بیرون زدم. و تا شب‌هنگام به پرسه زدن پرداختم. با چند تن از رفیق‌هایم ورق بازی کردیم ، دور هم نشستیم و گپی زدیم ، تا زمانی که خورشید در آسمان می‌درخشید ما هم گوشه کنار خیابان ایستادیم و هیکل و راه رفتن دختران را دید زدیم، گاهی وقت‌ها هم متلکی می‌گفتیم. شب به خانه بازگشتم . مثل همیشه ، پدر در گوشه‌ای کنار دودکش نشسته بود . سکته‌ی مغزی کرده بود، در تابستان همین حول و اطراف برروی نیمکت می‌نشست ، در زمستان هم کنار دودکش. توانایی این‌سو آن‌سو رفتن را نداشت، اما هنوز هم به طور وحشتناکی غذا می‌خورد ، هرچه به دستش می‌رسید را بی‌توجه به آن که اصلاً چه چیزی هست، می‌بلعید. از زمانی که اوضاع‌مان به هم ریخته ، تنها کاری که مادرم به خوبی از پس انجام دادنش برمی‌آید دعوا کردن با اطرافیانش است.مثل همین حالا که با پدرم دعوا می‌کرد. «این رو تو مغزت فرو کن من هیچ پولی برای خرید تنباکو ندارم . تو که دیگه توانایی پول درآوردن نداری ، بهتره سعی کنی قناعت کنی . فردا باید پخت و پز کنم، و به سختی بتونم واسه نمک خریدن هم پولی جور کنم. میدونی با دوتا تخم‌مرغ امروز باید چکار کنم؟ ... باید هردوتاش رو واسه گرفتن نمک بفروشم ... بعد از اینا دیگه چه کوفتی رو می‌تونم بفروشم ؟