کتاب منظومه دریانورد کهن/ ترسانم از تو دریانورد کهن ...ترسانم از دست نحیفت ... پوستی بر استخوانی و آفتاب سوخته ... چون ماسه های زبر لب دریا ... ترسانم از تو از چشم درخشانت ... از دست نحیفت که چنین سوخته ...
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر