 
                    کتاب نه داستان/ در طول همین چند ساعتی که از بیمارستان برگشته بود، این سومین بار بود که کتاب آن زن را باز می کرد و یادداشت کوتاه صفحه ی سفید اول کتاب را می خواند. صاحب کتاب با جوهر و به خطی ریز به آلمانی نوشته بود :" خدای من، زندگی جهنم است. " قبل و بعدش هیچ نبود. ایکس دقایقی به آن زل زد و کوشید تحت تاثیر آن قرار نگیرد، هر چند کار آسانی نبود.
0 نظر