دسته بندی ها

آخرین روز زمستان

کد شناسه :235440
آخرین روز زمستان

کتاب آخرین روز زمستان : تا عید چیزی نمانده بود. لاله بری خانه تکنی آمده بود کمکش. هر چه امیر گفته بود می گوید زن عمو و عمو نعیم بیایندبرای نظافت، نپذیرفته بود. در فرهنگ خانواده شان نمی گنجید آن چیزها. وقتی به مادرش گفته بود امیر چه پیشنهادی داده است، با تعجب گفته بود: همینه که مادرش خوب مونده، ولی مادر، تو خودت کاراتو بکن. بذار بفهمن چقدر ازت برمیاد. ....

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر