فصل سکوت
کد شناسه :234176
کتاب فصل سکوت/ قطرات گرم اشک روی گونه ام نشست. بیشتر به خواب و خیال شبیه بود. یا داستان های منظومه نظامی گنجوی. دلم غرق نوایی بود که از آن صحبت کرده بود. چرا فکر می کرد که ممکن است آن را نشنیده باشم و یا بخواهم نشنیده بگیرمش...
0 نظر