دسته بندی ها

داستان خیاط

کد شناسه :233771
داستان خیاط

کتاب داستان خیاط : گرترود در حالی که درآن جمع می درخشید بازو به بازوی پدرش با اطمینان حرکت می کرد. مادرش موریل به گریه افتاد. از شدت خوشحالی قرمز شدده بود و نمی توانست نفس بکشد....

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر