کتاب استینک و راه پیمایی شبانه ی زامبی ها جلد 7 : فرد زامبی گفت: بگیرش! تو مردی. وودوو زامبی گفت: من نمردم. من مردهی متحرکم. استینک و وبستر داشتند از حمله ی زامبی ها را بازی مر کردند که چشم فرد زامبی می افتاد بیرون و قل می خورد روی زمین. استینک داد زد: عجب تخم چشمی! وبستر گفت: از کجا این کارهای باحال زامبی را یاد گرفتی ؟ ....
0 نظر