کتاب جویندگان مقبره 4/ جنگجویان سنگی/ بخار غلیظ حالا فقط چند متر باهاشان فاصلخ داشت و بویی شبیه بوی هزاران جوراب گندیده از آن بلند شده بود. الکس نفسش را توی سینه حبس کرد و دستش را از روی دهانش برداشت و دور طلسم آویزش پیچید و دست دیگرش را جلویش دراز کرد.
0 نظر