کتاب مامور 2 Z ماجراجویی می کند : عصر پنجشنبه بود که همه چیز بهم ریخت. تازه شام خورده بودیم. قرار بود تابستان برویم ترکیه، مامان آموزش زبان ترکی می خواند و سریال کانگوروها را تماشا می کرد. بابا پشت میز ناهار خوری نشسته بود و دستگاه ساندویچ ساز را درست می کرد، جمعه تکه نانی را که تویش چسبیده بود، با چاقو کنده بودم و از همان موقع خراب شده بود. ...
0 نظر