کتاب وزارت والاترین سعادت/ عدم نمایش درد میثاقی بود که پسر با خودش بسته بود. نمایشی از مقاومت بود. همین کارش را جادویی می کرد. فقط کسی توجه نداشت. آرام و بی حرکت مثل کبوتر پر بسته ای نیمه نشسته و نیمه درازکش روی یک آرنجش مانده بود. نفسش معمولی بود و نگاهش خیره به پایین...
0 نظر