کتاب حکایتی از پله دوم: گمان نمی کنم. آنجا یک کارگاه ساده ساختمانی بود. اما متاسفانه یکی از همکاران خوبمان را در آنجا از دست داده ایم. او بیک زاده، تکنسین و حفار شریف اهل کردستان بود. با چشم های سبز و رنگ پوست سفید و قیافه ای نجیب که همیشه به یاد خواهم داشت.
0 نظر