کتاب گناه فرار : آنروز جمعه پدرم تصمیم گرفت که یکراست برویم خانه ییلاقی. ماهی دوباره می اید دنبال تا شنبه صبح برای تعطیلات آخر هفته برویم خانه ییلاقی. پدر و ماردم از هم جدا شده اند و من پیش مامانم زندگی می کنم. اگر بگوبم که او و ماردم می توانند با هم کنار بیایند دروغ گفته ام. .....
0 نظر