کتاب نی نی ها پری ها 3، مامان نی نی دختری یک انگشتری داشت. نی نی دختری آن را برداشت. انگشتش را کرد توی انگشتری. انگشتره گشاد بود. اندازه اش زیاد بود. افتاد پایی ن روی زمین و گم شد. نی نی دختری گریه می کرد های های: انگشترم گم شده وای! پری رسید نی نی دختری را دید. این وری شد. اون وری شد. قار قار پری شد...
0 نظر