دسته بندی ها

جشن از ما بهترون

کد شناسه :229680
جشن از ما بهترون
موجود نیست

کتاب جشن از ما بهترون/ زانوان قربان سست شد. نشست روی زمین و دستها از دور زانوها حلقه کرد. حیدر جا خورد. مقابلش نشیمن به زمین داد و کلوخی برداشت. گفت:(مبارزه،سختی دارد. وقتی پا گذاشتی به مبارزه یا علی را گفتی باید تا آخرش بری.)و دست عقب برد، چشم تنگ کرد و کلوخ را با همه زور بازویش به دورها پرت کرد...

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر