کتاب ساعت دلتنگی: همیشه خوابهای آشفته می دیدم. از کودکی وقتی تب مب کردم چهر ها را سفید و یخ زده و سرها را بزرگ، اندازه ی دیگ می دیدم! اکثر خواب هایم تعبیر می شد. صحنه هایی را در واقعیت می دیدم که بارها تجربه کرده بودم ولی کجا و کی، یادم نمی آمد!
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر