کتاب سوفیا پتروونا: ساعت چهار و نیم بالاخره زنگ را به صدا درآورند. سوفیا پتروونا بی سر و صدا به طبقه ی پایین رفت بی سرو صدا کتش را پوشید کلاهش را سرش گذاشت و رفت بیرون توی خیابان. برف ها داشت آب می شد.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر