کتاب پر جادویی/ داروغه سبیل هایش را تاب داد و گفت:(دزد؟آن هم در شکرستان؟! الان دستور می دهم دستگیرش کنند.) گزمه ها توی شهر راه افتادند و همه جا را گشتند.از آغل گوسفندها و گاری دستفروش و دیگهای مسی تا سبد مرد مارگیر و ...
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر