کتاب الاغی سواری فرغون/ فرصت نگاهی به رمضون کرد که دراز کشیده بود و سلیمان آن را باد میزد.بعد گفت:آره.بایئ یه هفته بریم تعطیلات.اونم ب خرج سلیمان. این طور بود که آنها به جایی خوش آب و هوا رفتند.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر